چگونه بگویم که تلخم ...؟!

شعر فارسی- دل نوشته هایی ساده

چگونه بگویم که تلخم ...؟!

شعر فارسی- دل نوشته هایی ساده

بتاب از چه به دل گه گه

 
چو شیرینتر نمود ای جان، مها شور و بلای تو
نهادم جان شیرین را که می‌سوزد برای تو

روان از تو خجل باشد دلم را پا به گل باشد
مرا چه جای دل باشد چو دل گشته‌ست جای تو

تو خورشیدی و دل در چه بتاب از چه به دل گه گه
که می‌کاهد چو ماه ای مه به عشق جان فزای تو

ز خود مسم به تو زرم به خود سنگم به تو درم
کمر بستم به عشق اندر به اومید قبای تو

گرفتم عشق را در بر کله بنهاده‌ام از سر
منم محتاج و می‌گویم ز بی‌خویشی دعای تو

دلا از حد خود مگذر برون کن باد را از سر
به خاک کوی او بنگر ببین صد خونبهای تو

اگر ریزم وگر رویم چه محتاج تو مه رویم
چو برگ کاه می‌پرم به عشق کهربای تو

ایا تبریز خوش جایم ز شمس الدین به هیهایم
زنم لبیک و می‌آیم بدان کعبه لقای تو

مولانا

نظرات 1 + ارسال نظر
نیلوفرررر شنبه 15 آبان 1395 ساعت 21:36 http://maha2.info.gf/

وب متفاوت و زیبایی دارین خیلی خوشحال شدم دوباره به وبتون اومدم خیلی خیلی خیلی خوشحال میشم به وب منم سر بزنین ممنون
54685

ممنون از حسْن توجه تون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.