جای پاهایت را گلها پوشانده است
گلهایی سفید و معطر
و من در کنار گلها راه میروم
نگاه میکنم، ساکتم...
چه خوب بود روزهایی که
انتظار آمدنت را میکشیدم!
چه خوب
بود...
چه خوب بود، روزهایی که برایت حافظ میخواندم
زیر آخرین نیمکتِ سایه دارِ پارک!
چه خوب بود...
و من اینجا هستم...
همیشه ...!
بی تو و لبریز از تو
بلند،
گویی تو درکنارمی...!
حافظ میخوانم!
«مرا از توست هر دم تازه عشقی...»
و تو...
نمیدانم ،خبر هیچ ندارم...!!
تنها دلخوشیام گوشة آرامِ خیالت است
و آن دل که در دستان توست!
نفسم تنگ شده
چقدر دنیا کوچک است وقتی نیستی...
***
و آن دل که این روز ها در خون می تپد
و خیالی که خالی از خیالم شده...!
چقدر دنیا کوچک است وقتی بی قرارم...